حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ،
اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ،
اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛
حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ،
اما سکوت کرد ؛
تا همۀ صداها را بشنود ... !

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0